سدنا نگو بالا بگو
سدنا جونم چند روزیه که شیطون رفته تو جلدش و بلا شده تازه امروز خدا کمکش کرد چون همچین رومیزی کشید که گلدون افتاد و شکست.
شانس اوردیم که نیوفتاد روسرت والا ........خدا رحم کرد ...حالا بماند که من چقدر گلدون سفالیمو دوست داشتم......اشکال نداره مامان جون فدای سرت
بالاخره امروز اولین ضرر مالی و زدی هرچقدر که گفتم سدنا دختر بی ازاریه اما مثل اینکه کم کم داره اون رویه سکه روهم نشونمون میده .اصلا تقصیر خودمه اخه از قدیم گفتن که نباید تعریف بچه بکنی رو والا...
راست گفتن .دیشب رفته بودیم خونه عمه فاطمه عیادت چون یه خورده کمر درد داشت و خیلی وقت بود که تو رو ندیده بود اما همین که رسیدیم نیم ساعت نگذشته بود اینقدر ورجه وورجه کردی که عمه گفت توی این مدت که ندیدتت چقدر شیطون شدی وبلا. ولی از نوع دوست داشتنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی