سدناسدنا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

خاتون خونه

دخترم خوب شد ه

1391/3/11 12:56
نویسنده : مامان سدنا
281 بازدید
اشتراک گذاری

سه ماه و پنج روز بود که پای شما رو گچ گرفته بودیم اخه در رفتگی لگن داشتی و نوع گچ گیری پاتم جوری بود که مامان نمی تونست از خانه خیلی بیرون بره فقط یکی دو روز در هفته میر فتیم خانه مادر جون اینا تا کمی حال وهوام عوض بشه اخه هم مامان وهم بابا خیلی دپرس شده بودیم. و برای امسال عیدمون که خدا همچین فرشته ای بهمون داده برنامه ی  یه مسافرت باحال ریخته بودیم( چه می دونستیم که دکتر شما هنوز نمی خواد گچ وباز بکنه بعداز یک ماه اول که خدا فقط از حال و روز مامان خبر داره به امید اینکه دیگه دخترم خوب شده  و از این شرایط سخت راحت میشه رفتیم بیمارستان مفید کودکان اما باز دکتر سامی تشخیص داد که هنوز باید تحمل کنید تا  کاملا خوب بشه تااینکه کار به عمل جراحی نکشه منم همین که دکتر گفت جراحی داشتم میمردم همون جا شفای دخترمو از امام رضا (ع)خواستم که هر چقدر زمان میبره گچ فقط دختر نازم زیر تیغ جراحی نره وبا همین شرایط خوبشه اخه دخملی شما اون موقع تازه سه ماه وچندروزبیشتر نداشتی دقیقا از 6/9/1390تا10/1/1391 زمان  درمانت طول کشید اما خدارو هزار مرتبه شکر که خوب شدی درسته این سه ماه برای من و بابایی والبته کل فامیل خیلی دردناک بود... 

اما خدارو شکر گذشت البته برای من 30سال گذشت ...

اما گذشت .دکترسامی روزای اول گفته بود که طول درمان در رفتگی لگن زمان میبره خلاصه 2هفته مونده بود به سال 91 که منو بابایی با هزار امید شما رو بردیم مطب دکتر سامی که گچ پاتو باز کنه اما بازم نشد که دل مامانی شاد بشه ودکتر گفت امشاالله بعداز عید .انگار تمام دنیا رو سر منو بابایی خراب شد داشتم واسه حال و روزی که تو داشتی عذاب می کشیدی دیوووووانه میشدم اخه دیگه شش ماهه بودی موقع ورجه وورجت بود مخصوصا موقع خوابیدن خیلی اذیت میشدی همش می خواستی به پهلو بچرخی و وقتی که نمی شد با گریه سوزناک بیدار میشدی و منم پابه پای شما هق هق میکردم و نصف شبا مخصوصا که اوج بی قراریات بود تا صبح میذاشتمت روی پامو تکونت میدادم انطوری راحت تر می خوابیدی اما صبح که میشد مامان دیگه از پا وکمر فلج میشد ولی عین خیالم نبود فق تنها چیزی که برام مهم بود ارامش بیشتر تو بود .

دو سری اول دکتر از کمر تا نوک پاتو گچ میگرفت اما سری اخر که دم دمای عید بود و خدارو شکرو شکر بهتر شده بودی از زانو به پایین گچ داشتی.....دقیقا روز اول عید بود که بابایی گفت پاشو بریم خانه مادربزرگا تا خونه نباشیم اخه دلم گرفته بود دخترمو تو اولین عید زندگیش اینجور میدیدم بالاخره رفتیم و با ماشینم یه کم تو خیابون چرخیدیم شب که رفتیم خانه ننه رباب شما رو کاناپه بودی که دیدم داری زور میزنی پاتو از داخل قالب گچ در بیاری اخه طی شرایطی گچ پات ازاد شده بودو دکتر سامی هم تعطیلات خارج از ایران تشریف داشتن هر چی تماس می گرفتیم فایده ای نداشت .خدا میدونه این 10روز عید من وبابایی کارمون شده بود هروز بریم بیمارستانای مختلف دنبال یه اورتوپد که هیچ کس نبود به داد دل ما برسه تا اینکه دهم فروردین91بود من و شما خونه مادر جون بودیم و چون پنجشنبه سال نو بود باباجون (بابای مامان) گفت بریم امام زاده محمد و زود برگردیم تا یه خورده حال و هوامون عوض بشه منم با شما همراهشون رفتم غروب که بر گشتیم خانه مادر جون تو اشپز خونه داشت اشپزی میکرد و منم شما رو گذاشتم جلوی تلویزیون و یه لحظه رفتم تو اتاق  همین که برگشتم واااااااااااااااااااااای دیدم دو تا پاتو از داخل گچ کشیدی بیرون داشتم از ترس میمردم تمام تنم میلرزید هم از دیدن پای نازت ذوق مرگ بودم هم اینکه میترسیدم شب که همه تو رو دیدن کلی ذوق کردن و می گفتن اینقدر کسی به داد سدنا نرسید که خودش دست جنبوند .حیف که اون لحظه حال خودمو نمی دونستمو دست پاچه بودم تا ازت فیلم بگیرم ببینی که واسه خلاص شدنت چه ذوقی میکنی همش پاهاتو میگرفتی یا تکون میدادی داشتی کیف میکردی منم بعداز گریه که یه کم اروم شدم گفتم توکل به خدا من شفاشو از امام رضا خواستم  و اون 3روز باقی مونده از عیدو من و شما و بابایی عشق کردیم راحت گشتیم و 14/1که رفتیم مطب دکتر اولش باورش نشد که یه بچه ی شش ماهه بتونه این کارو بکنه اما بابایی گچ و اورد و نشون دکتر داد تا بهش ثابت بشه اخه دکتر داشت به منو بابات تشر میزد که چرا خود سر گچ پای بچه رو باز کردین ...

خلاصه اونروز کلی سنوگرافی و عکس  از لگنخوشگلت گرفتیم که خداااااااااااااااااااارو شکر خوب خوب شده بودی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان اتنا
11 خرداد 91 14:15
اشکمو در اورد امام رضا رو به جان جوادش قسم میدم خوب خوب بشه و دیگه هیچوقت اوف نباشه و کنار هم 3 تایی خوش و شاد شاد باشید دیگه غصه نخوریا خدا مواظب فرشته هاش هست.
مامانی درسا
11 خرداد 91 17:09
سلام سلام صد تا سلام ...... دوست عزیزم ......همانطور که میدانید ما توی مسابقه نی نی شکلک شرکت کردیم ........ حالا رای گیری شروع شده ........ اگه درسا گلی رو قابل میدونید برید به آدرس زیر و توی موضوعات (( مسابقه عکس نی نی )) انتخاب کنید ...... و بهش رای بدین ........ راستی آدرس وبتون فراموش نشه ....... در غیر این صورت رای منظور نمیشه ....... ایده های مامی صدرا و صهبا آدرس : http://noruz1391.niniweblog.com/cat6.php
مامانی درسا
11 خرداد 91 17:10
مرسی عزیزم خوشحال میشم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خاتون خونه می باشد