نذری پذون
امروز که مصادف بود با هفتم امام طبق روال این چند سال یعنی از زمانیکه با بابایی ازدواج کردم اما با این تفاوت که امسال فرشته یشیطونمم همراهم بود رفتیم خونه مهری خانم برای پختن نذری اما شما اینقدر شیطونی کردی که من فقط داشتم دنبال جنابعالی می دویدم که دسته گل به اب ندی که خدارو شکر گلی اب نخورد و ماشرمنده نشدیم ولی نذاشتی مامانی کمک کنه و کسب ثواب کنه ماشالله یه جا بند نبودی همش در حال چرخیدن من اخرش کم اوردم و تو رو سپردم به بابایی تا بلکه یه کم انرزی نگیرم اخه ازبس دنبالت این ور و اون ور اومدم سرگیجه گرفتم اما تو جیقیل بچه همچنان داشتی همه جارو تفتیش میکردی خدایا بزرگیتو شکر من با 175قد و65کیلو وزن دیگه بریده بودم اما سدنا با 65-70قد و 10کیلو وزن تا اخرین لحظه که اونجا بودیم یه ثانیه یه جا بند نمیشد ......عجبا....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی