سدناسدنا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه سن داره

خاتون خونه

کنار تو در گیر ارامشم

کنار تو درگیر آرامشم ... برام هیج حسی شبیه تو نیست   کنار تو درگیر آرامشم همین از تمام جهان کافیه همین که کنارت نفس میکشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی تماشای تو عین آرامشه تو زیباترین آرزوی منی از عادت با تو بودن هنوز ببین لحظه لحظه ام کنارت خوشه همین عادت با تو بودن یه روز اگه بی تو باشم منو میکشه یه وقتهایی انقدر حالم بده که می پرسم از هرکسی حالتو یه روزهایی حس می کنم پشت من همه شهر می گرده دنبال تو     ...
3 مرداد 1391

9ماهگی سدنا جونم

  دختر نازم الان دیگه 9ماهه شدی و هروز یه شیرین کاری برای مامان و بابا انجام میدی دیروز بود که دیدم داری ادای خندیدن الکی رو برای خودت در میاری و باخودت بازی میکنی  یا اینکه الان دیگه از دیوار و صندلی و مبل یا هر وسیله ای که تو خونست  دست میگیری و بلند میشی می ایستی  .بای بای کردن و یاد گرفتی گاهی اوقات وقتی  با خودت خلوت میکنی اینقدر خوردنی که نگو صداهایی از خودت در میاری شنیدنی اون لحظه هر چقدر بوست میکنم دلم  اروم نمیشه دلم میخواد غورتت ببببببببببببببببببببببببدممممممممممم..... زندگیمون با اومدن تو اینقدر شیرین شده که گاهی میترسم که خدای نکرده یه اتفاق ...........وای خدا نکنه ...
1 مرداد 1391

عکس اتلیه

سلام بالاخره پس روزها تلاش یه راه برای اپلود کردن عکسای خانومیم پیدا کردم همه ی عکسارو نذاشتم فکر کنم این چندتا کافی باشه .....   ...
28 تير 1391

سفر یک روزه کاشان

دوشنبه با دوست بابایی عمو میثم اینا رفتیم کاشان که خیلی بهمون خوش گذشت و شما هم بچه ماهی بودی اصلا اذیت نکردی  تازه با ستایشم کلی بازی کردی البته ستایش بیشتر با شما بازی کرد .توی نیاسر یه خانه بود که داشتن گلاب گیری میکردن و تازه یه عالمه گل تازه توی حیاتشون پهن بود که ما هم از فرصت استفاده کردیمو تو با ستایش و گذاشتیم وسط گلها و کلی عکس ازتون انداختیم ...
28 تير 1391

همه جور خوردن دیده بودم الا گوشواره.....

دیروز غروب بعداز اینکه عصرونتو خوردی داشتی با  اسباب بازی هات بازی می کردی و منم یه کم برای خودم با  کامپوتر سرم گرم بود یه لحظه که نگاهت کردم و کلی ذووووووووووووووووووووووووق ........که  بچه ام چقدر ماه داره باخودش بازی میکنه و کاری با مامانش نداره و خلاصه ازین جور فکرامیکردم و کلی کیف. اما دیدم یه چیزرو داری تو دهنت هی اینورواونور میکنی پیش خودم گفتم لابد بیسگویتی چیزیه دیگه( که سابقه نداشته تو بخوری و همیشه خورد میکنی و میریزی زمین و اگر هم یه زمانی یه تکشوهم بخوری اینقدر اوق میزنی تا کلی بالا میاری) و کلی هم متعجب از این حرکتت بودم .حدود نیم ساعت گذشت دیدم که همچنان مثل پیرزنا داری یه جیزیرو میخوری که اومدم دیدم بله خانو...
27 تير 1391

عکس اتلیه

سلام دختر قشنگم دیروز بالاخره عکس اتلیه ات اماده شد وبا بابایی رفتیم و اوردیمشون وااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییییی که چقدر قشنگ شدن اینقدر بانمک که نگو خیلی قشنگ شده عکسات قربونت برم از دیروز تا الان فکر کنم صدباری  من عکسارو دیدم و بازم سیر نشدم ولی حیف هر کاری میکنم نمیشه بزارم تو وبلاگت حالا بازم سعی میکنم بتونم ردیفش کنم
10 تير 1391

ما ما

سلام سلام  بعداز یه مدت طولانی میدونم مامان تنبلی بودم قول میدم دیگه غیبت طولانی نداشته باشم البته اینم بدون که چند روزی بود کامپیوتر هنگیده بود وتا ردیف بشه چند روزی طول کشید و چند روزی ام مامان مهمون داشت جک و جیل دختر خاله ها اینجا بودن و حسابی این دو روز شما از دستشون گریه کردی دوقلوهای افسانه ای حسابی شیطون شدن و خاله ی بیچاره ی منو خسته می کنن ولی این همه ازار و اذیتشون باعث شد که تو ما ما کنی و منم کلی ذوووووووووووووووووووووققققققققققققققققققق هر وقت که اشکت در میاد اینقدر شیرین میگی ماما....ماما.... که من دوست ندارم ارومت کنم تا بیشتر تو صدام کنی  اخه نمی دونی که کییییییییییییییییییفی میده .تمام خستگی از وجودم پاک میش...
3 تير 1391

ولادت حضرت علی

دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت / جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت هنگام نهادن قدم بر سر خاک / دیوار حرم به احترام تو شکافت . . .      سلام بابا جونم خیلی دوست داررررررررررم و این روز و به شما و همه ی باباهای مهربون و زحمت کش تبریک میگم و انشاالله همیشه سالم وسلامت باشید اینم یه کارت پستال از طرف سدنا به باباش و دوتا باباجونش ...
14 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خاتون خونه می باشد