سدناسدنا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

خاتون خونه

بدون عنوان

خدایا ..... خودت محافظ تمام فرشته های کوچولو باش. بازم دخترم سرماخوردی و یه کم حال نداری (اخه کو تا زمستون مامان شما همش فین قینتونه )و الان که دارم برات می نویسم تو خواب نازی .انشالله زودتر خوب بشی و مامان هرگز هرگز تو رو پریشون نبینه . امروز صبح با بابایی بردیمت درمانگاه و   از اونجایی که هر وقت دکتر لازم میشی یا  توی تعطیلاته  و یا اخر هفته ها ست و این بارشد نورالا نور هم شهادت امام صادق (ع) و هم فردا پنج شنبه ست و.... الهی فدات شم .من و بابایی خیلی دوست داریم عزیزم زودتر خوبه خوب شو  ...
22 شهريور 1391

بدون عنوان

سلام.... دخمل نازم  تازه گیا یادگرفتی وقتی  برات  لی لی حوضک می خونیم با دستات تو هم اداشو در میاری .چند وقتی هم بود که دیگه شعر معروف و مخصوص خودت یعنی بیدو بیدو  رو نمی خوندی اما خدارو شکر بازم نوطقتون باز شد و گوش من و بابایی به این شعر خوندن شما مستفیض شد  تا بعد ... ...
21 شهريور 1391

اولین تلاش برای راه رفتن

الهی فدات بشم کم کم داری قدم بر میداری عزیزم دیشب من و بابایی کلی برات ذوق کردیم اخه نمی دونی که چطور داشتی سعی می کردی پاهاتو برداری و بذاری زمین  واااااااااااااااااااااااااااااااای خدا .جونمی جون   دخملم داره راه میوفته     ...
17 شهريور 1391

همه چی ارومه

سلام دخمل نازم این هفته برای من و شما در سکوت تمام گذشت اخه همش خونه بودیم و هیچ کار خاصی انجام ندادیم شما هم که الان چند هفته ای میشه که سرپات می ایستی اما هنوز قدم برنداشتی راستی مامان جونم از مشهد برای تو سوغات یه استخر بادی اورده بود که جمعه ی گذشته تو حیاط خونمون بردیم گذاشتیمت توش و حسابی اب بازی کردی اگه بدونی چه کیفی کردی دل من و بابایی رو که حسابی اب کردی من که بهت حسودیم شد و دلم استخر خواست .اینقدر اب بازی کرده بودی که شب ساعت 9خوابیدی و تا صبح یه تیک خوابیدی و حتی شیرم نخوردی ...
16 شهريور 1391

خودم بغل میگیرمت پر میشم از عطر تنت

خودم بغل میگیرمت پر میشم از عطر تنت چشمای بسته ی تو رو با بوسه بازش میکنم قلب شکسته ی تو رو خودم نوازش میکنم نمیذارم تنگ غروب دلت بگیره از کسی تا وقتی من کنارتم به هر چی میخوای میرسی خودم بغل میگیرمت پر میشم از عطر تنت کاشکی تو هم بفهمی که میمیرم از نبودنت خودم به جای تو شبا بهونه هاتو میشمرم جای تو گریه میکنم جای تو غصه میخورم هر چی که دوس داری بگو حرفای قلبتو بزن دلخوشی هات مال خودت درد دلات برای من من واسه ی داشتن تو قید یه دنیا رو زدم کاشکی ازم چیزی بخوای تا به تو دنیامو بدم عاشق این موزیک ویدیو که تازه گی ها دانلودش کردم هستی اخه توی این موزیک یه دخمل خوشگل هست . تو هم که از بچه کوچولوها  خوشت میاد خیره می...
28 مرداد 1391

زلزله

خدایا چقدر خشم تو سنگینه..... عزیزم الان که تو توخواب نازی و منم که دلم پر از درد به خاطر زلزله وخواب به چشمام نمی یاد دوست دارم یه کاری برای ادمای مصیبت دیده کرده باشم ولی چه کاری مگه با چندتا تیکه جنس میشه داغ دل مادری که بچه شو از دست داده اروم کرد یا بچه ای که همه خانوادش زیر اوار موندن و اروم کرد ... خدایا چقدر خشم تو سنگینه برای بنده های کوچیکت ... خدایا شاید زیادی به خودمون میبالیم  و یادمون میره که کی هستیم ...جز یه بنده ی حقیر تو .اما تو با یه تلنگر کوچیک زندگیمون و زیرو رو میکنی باز ما تو روزای سخت یادت می افتیم . خدایا خودت فقط تو میتونی ....پس اینقدر بهشون صبر و طاقت بده تا غم از دست دادن عزیزشونو بتونن تح...
26 مرداد 1391

توهم

سلام مامانی هنوز از دندون خبری نیست بازم توهم زدم وشما همچنان سرماخوردگیتونو دارین و شبها من و بابایی از دست گریه های شما شب زنده داریم. خدا کنه زودتر خوب بشی ...
24 مرداد 1391

سرماخوردگی

خدا جونم دخترم زودترخوب بشه سلام مامانی چند روزی که وقت نکردم بیام و وبلاگت برات چیزی بنویسم چونکه چند روز شوکه مامانی درکیر مهمونی دادن بود اخه همه ی خاله های مامان افطار خونمون بودن ماشالله یکی دو تا که نیستن همه هم عیال وار ...خلاصه چند روز بعدشم رفتیم افطاری اما اندر احوالات شما باید بگم که بعداز چندی مامان دلش خواست که شب بیست و یکم احیا رو بره مصلی و حال و هوای دیگه این شب عزیز عزاداری کنه بماند که گرمت شد و خوابتم میومد به خاطر سروصدا و کرما چقدر مامانی رو  اذیت کردی تا خوابت برد اما بدنت عرق کرده بود و وقتی اومدیم خونه صبح دیدم بلللللللللللللللللله سرما خوردی و سرو کله و بینی و سرفه و.....خلاصه همه بهم ریخته کارم درو...
21 مرداد 1391

خیلی دوست داریم

برای تو می نوي سم برای نگاه زیبایت برای شيرينی عشقی که در دلم هر لحظه بیشتر شعله می کشد   قلبم را از دورنگی های روزگار پاک نمودم تا عشق پاک تو را در قلبم جاودانه کنم  شور زندگی و امید را با بودنت حس می کنم   حس زیبای تو را داشتن بی هيچ ترسی از دوری بی هيچ ترسی از انتظار تلخ عشق   برای تو می نویسم تويی که قلبم را بی هيچ بهانه از آن خود نمودی برای تويی که دوستت دارم عزیزم برای تو مینویسم تو ...   ...
21 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خاتون خونه می باشد